. . . البته حوادثِ روز به روز و نو به نو در انقلاب هست که باید به همهى اینها رسید، لیکن آن را هم نبایستى فراموش
کرد. یکى از همین چیزهائى که مربوط به جنگ است و از چیزهائى است که ذهن من
را مشغول میکند، این جانبازهائى هستند که بعد از مدتى به شهادت میرسند؛
این خودش یک موضوع ویژه است؛ این غیر از شهیدى است که در جبهه شهید شده و
دربارهاش هم شعر گفته شده؛ این انسانى است که یک تجربهاى را گذرانده و
رنجى را تحمل کرده، آخرش هم شهید شده. بگردید موضوعات اینجورى را پیدا
کنید. همچنین در موضوعات مربوط به مرثیه، مرثیهى سیدالشهداء و قضایاى
کربلا. خب، انسان مىبیند زبانحالهائى که گفته میشود، زبانحالهاى زیادى
است؛ البته ممکن است بعضىاش هم مطابق با واقع نباشد، یعنى چیزهائى نباشد
که انسان بتواند آنها را تأیید کند؛ لیکن زمینههائى وجود دارد. من مثلاً
دربارهى مصیبت حضرت اباالفضل (علیه الصّلاة و السّلام)
به نظرم میرسید که یکى از بخشهاى مهم و جذابى که میتواند این مصیبت را
بیان کند، همان زبان حال مادر حضرت اباالفضل است؛ همان «لا تدعونّى ویک امّ البنین»،
یا آن شعر دیگرى که به ایشان منسوب است. خب، این دو تا شعر است. البته
اینها ترجمهى شعرى هم شده، ترجمهى خیلى جالبى نیست، خیلى قوى نیست؛ اما
خود این یک عرصه است: مادرى است؛ صورت قبر چهار جوانش را که در کربلا شهید
شدند، در بقیع میکشد و نوحهسرائى میکند و حماسه مىآفریند. همهاش اشک
ریختن و تو سر زدن هم نیست - البته اشک ریختن هست، اشکالى هم ندارد - بلکه
حماسهآفرینى است، افتخار به این جوانهاست. این یک عرصهى خیلى خوبى است،
که از اینگونه عرصهها براى مصیبت خیلى باید استفاده کرد. یا توصیف بعضى از
حالات روحى قهرمانان کربلا، از جمله شبیه آنچه که عمان سامانى
گفته، که لحظات رفتن حضرت سیدالشهداء به عرصهى میدان را تصویر میکند -
حالا چقدر واقعیت دارد، من نمیدانم؛ البته روضهخوانها میخوانند - که حضرت
زینب آمدند جلو، راه را گرفتند و گفتگوئى بین این دو بزرگوار انجام گرفت. عمان از این گفتگو استفاده کرده براى تشریح شخصیت حضرت زینب.
کاى عنان گیر من آیا زینبى
یا که آه دردمندان در شبى
که بعد دنبالش این است: «زن مگو مردآفرین روزگار». ببینید، از این مناسبت - مناسبت گفتگوى این برادر و خواهر - استفاده میکند براى اینکه شخصیت حضرت زینب (سلام اللَّه علیها) را تشریح کند. اینها میدانهاى مهمى است. یعنى شرح حالها و زبان حالها فقط بیان آن حالى که در آن لحظه قهرمان داستان دارد، نباشد؛ بلکه میتواند شرح خصوصیات او، شخصیت او، ظرافتهاى روح او و عظمتهائى که در وجود او هست، باشد؛ اینها همه میدانهاست . . .
۱۳۹۰/۰۳/۲۵